در اين پژوهش به دنبال پاسخ اين سوال هستيم که: «وجوه تشابه کارويژههاي حکومت موعود در انديشه سياسي شيعي و يهودي چيست؟» سؤالي که در پاسخ به آن، سعي ميشود ساختار سياسي و کارکردهاي چنين حکومتي را بيان كرده، با الهام از روش تحليل مقايسهاي و نظريه نظام سياسي، آن را بررسي نماييم. البته بايد گفت که تفاوت هايي در نگاه اين دو مکتب به مسأله حکومت منجي وجود دارد؛ اما در اين پژوهش به جنبه تشابهات پرداخته ميشود.
کارويژههاي حکومت
براي فهم بهتر اين پژوهش، ابتدا لازم است با بعضي از واژهها آشنايي بيشتري حاصل شود. چنانكه روش تحليل مقايسه اي، روشي است که سبب ميشود به اطلاعات ارزشمندي درباره ويژگي، شکل، دامنه و عملکرد يک نظريه يا نهاد در درون همان نظريه و در مقايسه با نظريهها و نهادهاي مشابه دست يافت، اينجا نيز الگويي است که با بهره گيري از آن، ميتوان نظام مهدوي شيعه را با آنچه که به عنوان ساختار و نهاد در حکومت موعود يهود ارائه ميشود، به مقايسه در آورد.
براي کارايي بهتر رهيافت تحليل مقايسهاي، از مدل هايي براي تنظيم مطالعات استفاده ميشود. مدل تحليل سيستمي نظام سياسي، يکي ازمهمترين آنها است که به وسيله آن، بهتر ميتوان ساختار و کارکرد نظريههاي دولت را تشريح کرد. در اين رويکرد، محور، نظام سياسي است و هر نظام سياسي، مجموعهاي از کنشهاي متقابل است که از طريق آن ارزشها، خدمات و کالاها براي همه بخشهاي جامعه سهم بندي ميشود. نظام سياسي براي انجام فعاليتهاي خود داراي ساختارهايي است که هر يک از اين ساختارها، کارکرد خاص خود را انجام ميدهد (آلموند، 1381: ص ز).
علاوه بر اين، نظام سياسي، مجموعهاي به هم پيوسته از فعاليتهاي سياسي است که شمار بزرگي از کارگزاران با هدف خاصي آن را تعهد کرده و انجام دادهاند. البته همان سيستم سياسي است که از عناصري همبسته تشکيل شده است و نهادها و گروههاي معيني را شامل ميشود که اين ويژگي را عناصر ساختاري يا در کل ساختار نظام سياسي مينامند. در مقابل، نوع روابط تعريف شده بين ساختارهاي موجود در درون نظام سياسي را کارکردهاي همان ساختار يا به طور خلاصه، کارويژه نظام سياسي گويند. به عبارتي ديگر، هر ساختار، کارکردها يا کارويژههايي را به اجرا ميگذارد که سازمان سياسي را قادر به تدوين و اجراي خط مشي هايش ميسازد. (فيرحي، 1382: ص15).
در اين پژوهش، ضمن بررسي کارويژههاي فرايندي، سيستمي و ساختاري كه از كارويژههاي اصلي يک حکومت است، کارويژههاي حکومت موعود را بررسي ميکنيم.
الف. کارويژههاي فرايندي
کارويژه فرايندي، داراي فعاليت مشخصي است که براي تدوين و اجراي خط مشيها در هر نوع نظام سياسي ضرورت دارد و در فرايند تدوين روند حکومت، داراي نقشي مستقيم و ضروري است. فرايند سياسي، هنگامي آغاز ميگردد که منافع، بيان يا تصريح شوند و سپس به صورت درونداد وارد نظامگردند. در اين مرحله، خط مشيهاي بديل، مد نظر قرار ميگيرند و اين، يکي از مهم ترين اقداماتي است که حکومتها براي شهروندان خود انجام ميدهند. در مرحله بعد، وضع قوانين يا سياستگذاري آمرانه قرار ميگيرد که مرحلهي محوري فرايند سياسي است.
اما هر سياستي بايد تنفيذ گردد، به اجرا گذارده شود و در صورت بروز مخالفت در برابر آن يا نقض آن، بايد نوعي فرآيند قضاوت صورت گيرد. در اين مرحله اهداف سياسي عملي شده، پيامدهاي آن، بررسي ميگردند. (آلموند، 1381: ص189)
در جامعه موعود نيز اين كارويژهها وجود دارد؛ اما به صورتي متفاوت با جوامع امروزي. درچنين جامعهاي مطمئناً فرايند تصميم گيري حکومت و خواستههاي مردم به دشواري امروز نيست؛ زيرا يکرنگي و يگانگي ميان مردمان جاري ميشود، رحمت و محبت، قلبها را پر ميسازد، مساوات و مواسات اجتماعي جلوه ميکند، کسي به ديگري ستم نمينمايد و ياري و دستگيري از يکديگر، واجبي همگاني ميشود. در خبري از امام صادق عليه السلام آمده است:
به هنگام ظهور قائم ما اينکه به يکديگر وسايل زندگاني برسانند و نيرو بخشند، واجب همگاني ميشود (حرعاملي، 1104ق: ج8، ص415).
در آن دوران، حرص، بخل وطمع ورزي در زندگي و روابط اجتماعي جايي نخواهد داشت و صداقت بر رفتار اجتماعي چنان حاکم ميشود که همگان برادروار زندگي کنند؛ به طوري که هر کس هر چه نياز داشته باشد از جيب برادر ايمانيش بردارد؛ نه اين شرمنده باشد و نه آن ناراحت. چنين رابطه و پيماني ميان برادران ايماني از ويژگيهاي سيرت اجتماعي آن دوران است (مصطفي دلشاد تهراني، 1382: ص53).
تصريح و تأليف منافع
در چنين جامعهاي، خواستهها و بيان مردم براي نيازها و منافعشان به صورتي متفاوت است و شايد کمتر کسي نيازمند طي مراحل براي بيان خواستهها و منافعش باشد و امور افراد به راحتي و بدون نياز به اعتراض و اموري از اين قبيل، حل ميشود.
در اين ميان، تمامي نيازهاي انسان محقق ميشود؛ زيرا ابتدايي ترين نيازهاي انسان، نيازهاي مادي و معيشتي اوست و در آن دوره، نيازهاي ديگري که تأمين آنها در حرکت کمالي انسان نقش اساسي دارند، محوريت مييابد. امام صادق عليه السلام فرمودهاند:
سه چيز است که همه مردمان بدان محتاجند: امنيت، عدالت و فراواني. (ابن شعبةالحراني، 1394ق: ص236).
و اين سه معنا در دولت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در حد آرماني خود تحقق مييابد. علاوه بر تمام آنچه گفته شد، در دولت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف تسلط حضرت بر امور چنان است که اگر خواسته و نيازي باشد، خود متوجه ميشود.
بر اين اساس، ارتباط امام و مردم به گونهاي است که به طور مستقيم از خواسته و سخن يکديگر آگاه ميشوند و در نتيجه ارتباط، مستقيم بوده، به واسطه هايي چون احزاب و واسطهها نيازي نيست و تأليف و تصريح منافع بدون مشکل صورت ميگيرد.
وضع قوانين و تصميم گيريها نيز در اين حکومت، قاطع و عظيم است و در اين ميان، اصلاحات، برخاسته از رسالت عظيم و جهاني اسلام است و برنامه ريزيهاي عمدهاي براي مبارزه با ظلم و ستم وجود دارد. در اين زمان، از آن جهت که امکانات، فراوان و گستردگي حکومت، افزون است، حکومت مهدوي به برنامه ريزي جامع و جهاد و مبارزه خستگي ناپذير نياز دارد. درآن دوران سياستگذاريها به گونهاي دقيق صورت ميگيرد که در مدت کمي امنيت به جامعه بازگردانده ميشود و همه جا را فرا ميگيرد.
بنابر کتب يهود نيزدر آن زمان، صلح و صفا و صميميت بر زمين حاکم شده، تمام انسانها نام خدا را ميخوانند و او را عبادت ميکنند. صلح و صفا هم براي گسترش رفاه مردمان آن روزگار برقرار ميشود؛ به گونهاي که صلح، سراسر جهان را فرا گرفته و فقر، برچيده ميشود. ملتها ابزار ويرانگر خود را به ابزار سازنده مبدل خواهند ساخت و تمام مردم، دوستدار يکديگر و فضيلت طلب خواهند شد؛ به گونهاي که در کتاب يهود آمده است:
او صلح را براي قوم به ارمغان ميآورد، تمام ابزارهاي جنگي، لباسها و چکمههاي سربازان از بين ميرود. (اشعيا4: 9).
يا در جايي ديگراز اشعياء آمده است:
آنها شمشيرهاي خود را شکسته و به گاوآهن و نيزههاي خود را به قيچيهاي شاخه زني مبدل ميکنند، ملتي بر ملت ديگر شمشير نخواهد کشيد و ديگر جنگ نخواهند آموخت.
از مجموع مطالب عهد عتيق در اين زمينه، ميتوان فهميد که از آنجا که اين حکومت يک حکومت آرماني است ديگر به استفاده از وسايل ارتباط جمعي و احزاب براي دادن اطلاع به حکومت از نيازهاي مردم نيازي نيست؛ بلکه تأمين خواستههاي مادي از نخستين مسائلي است که با ورود به آن دوره، اولويت به مسائل معنوي داده ميشود؛ چرا که نيازهاي اساسي مردم در آن دوره و منافع آنها به بهترين نحو تامين ميگردد و از آنجا که به دنبال فضيلت هستند، از بعضي منفعتهاي مادي چشم پوشي ميكنند و به قدر نياز بهره مند ميشوند.
وضع قوانين
در اين حکومت، محور و رکن تمام قانونگذاريها و وضع مقررات، احکام الهي و قرآن است. البته غير از قوانين و دستورات، خود امام، يکسري قوانين ميآورد که احکام ثانوي است و خود او آنها را وضع و به کارگزاران و مردم ابلاغ ميكند. اميرالمؤمنين عليه السلام درباره اينکه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نظرات، قوانين و خواستهها را با قرآن منطبق ميکند، ميفرمايند:
او خواستهها را تابع هدايت وحي ميکند هنگامي که مردم هدايت را تابع هوسهاي خويش قرار ميدهند. و در حالي که به نام تفسير، نظريههاي گوناگون خود را بر قرآن تحميل ميکنند، او نظريهها و انديشهها را تابع قرآن ميسازد. (سيدرضي، خطبه 138، ص 183).
در واقع، مهمترين اقدام حضرت در بعد سياستگذاري و احياي قوانين اسلام، ارائه برداشت صحيح و درست از آنها و اجراي کامل اين قوانين است. بر اساس اين اعتقاد، آموزههاي حيات بخش اسلام هميشه و در هر مکاني، توانايي پاسخ گويي به نيازهاي مختلف جوامع را دارد و در صورت ضرورت ميتوان با محور قرار دادن قرآن، مقررات و قوانين جديدي وضع كرد.
در مکتب يهود هم اشعياي نبي به خوبي به بيان سياستگذاري ماشيح در آن دوران ميپردازد و بيان ميکند که در آن زمان، بساط ظلم و ستم، برچيده خواهد شد و عدالت، گسترش خواهد يافت. فقر اقتصادي از ميان خواهد رفت و نيازمنديهاي مادي و معنوي مردم، تامين خواهد شد. همگان به اخلاق حميده آراسته خواهند شد و پردههاي ظلمت وتاريکي کنار خواهد رفت و مردمان در ناز ونعمت، زندگي خواهند کرد:
برگزيدگان من از عمل دستهاي خود تمتع خواهند برد، زحمت بيجا نخواهند کشيد، اولاد به جهت اضطرار نخواهند زاييد؛ زيرا که اولاد، برکت يافتگان خداوند هستند و ذريت ايشان با ايشانند و قبل از آنکه بخوانند، من جواب خواهم داد. (اشعياء23,25: 65).
پس با وجود تکامل در اين حکومت، ديگر در زمينه وضع قوانين مشکلي وجود ندارد و ماشيح، خود فرامين الهي را وضع و سپس اجرا ميکند.
قضاوت
از طرفي موعود، حکم خدا را در زمين اجرا ميکند و حق مظلوم را از ظالم ميستاند. امام صادق عليه السلام ميفرمايد:
در هنگامي که قائم آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم قيام کند، به حکم و قضاوت داوود پيامبر، قضاوت ميکند و به شاهد و برهان نيازي ندارد. خداوند، احکام الهي را به او الهام ميکند و او نيز بر طبق دانش خود رفتار مينمايد و طبق آن، قضاوت ميکند (طبسي، 1380: ص195).
در واقع او در بحث اجرا و قضاوت به بهترين نحو عمل ميکند و البته در اين امر، ياران و کارگزاران حضرت، او را همراهي و احکام الهي را اجرا ميکنند.
حضرت مهدي عليه السلام بر اساس کتاب خدا به عدالت مديريت ميکند و هواپرستي را به خداپرستي سوق داده و همه افکار و انديشهها را تابع قرآن ميسازد. آن حضرت براي حفظ اين اساس، مسؤولان و کارگزاران ستمگر را با دقت مؤاخذه ميكند و هر کس را پا از سيرت عدالت بيرون نهاده است، به سختي مجازات ميکند. وي در اداره امور براي حفظ عدالت و حقوق مردمان و حيثيت دين به روشي نو و مناسب با عصر خود و تحولاتي که در طول تاريخ رخ داده است عمل ميکند. در دوره حکومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هر کسي به حق خود ميرسد. بر اساس روايتي از امام باقر عليه السلام:
پس از ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هيچ حقي از کسي بر عهده ديگري نميماند، مگر آنکه او آن را بازمي ستاند و به صاحب حق ميدهد.
در اين ميان، قضاوت آن حضرت نيز بي نظير است. به گونهاي عادلانه حکم ميشود که سرسوزني ظلم و بيداد به کسي نشده و هيچ رنج و محنتي بر دلي نمينشيند. حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بر طبق احکام خالص ديني حکم و حکومت ميکند، ميزان عدل را در ميان مردم مينهد و بدين گونه هيچ کس نميتواند به ديگري ستم کند (عسکري، 1360: ج1، ص82).
امام عصر با پيگيري خط مشي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از طريق نسخ و برانداختن همه بدعتهاي برآمده از فضاي جاهليت، اسلام را به صورتي حقيقي تحقق ميبخشد و اجراي احکام اسلام را همانگونه جاري ميكند که بر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده در اين ميان، کارگزاران حکومتي در ولايات و شهرهاي گوناگون، حضرت را ياري ميرسانند و زير نظر امام، کار اجراي احکام و قضاوت را بر عهده دارند و مسؤوليت هايي را به دست خواهند گرفت.
در اين زمان، استيفاي حقوق به طور قطعي صورت گرفته، در قضاوتها و محاکم، ديگر امکان هيچ خطا و اشتباهي پيش نخواهد آمد؛ زيرا امام خود در ميان مردم زندگي کرده و بين آنها قضاوت و داوري خواهد کرد و در اين امر، متکي بر الهام و علم الهي است؛ پس همانند داوود و سليمان حکم کرده، به درخواست بينه و شاهد نياز ندارد.
از نظر يهود نيز، اشعيا در کتاب خود مسأله قضاوت و اجراي سياست را اينگونه مطرح ميکند:
بلکه مسکينان را به عدالت داوري خواهد کرد و به جهت مظلومان زمين به راستي حکم خواهد نمود (اشعياء9,1: 11).
پس ماشيح با عدالت خود به خوبي به اداره امور پرداخته و جلوي هرگونه کم و کاستي گرفته ميشود؛ زيرا او رهبري آرماني است که از همه امور به لطف الهي آگاه گشته و جلوي زيان را ميگيرد.
در باب عدالت عالم گير او نيز سخنان بسياري به چشم ميخورد. در مزمور، اينگونه آمده است:
زيرا به قوم خود و مقدسان خويش به سلامتي خواهد گفت، تا به سوي جهالت بر نگرديد. راستي، از زمين و از آسمان به عدالت خواهد نگريست، خداوند چهرههاي نيکو خواهد بخشيد و زمين، محصول خود را خواهد داد و عدالت، پيش روي او خواهد خراميد (مزمور8,12: 85).
پس با اين حساب او علاوه بر اينکه به خوبي امور حکومت جامعه را کنترل ميکند با توجه به خواستهها و نيازهاي مردم، برنامه ريزي کرده و عدالت را سرلوحه خود قرار ميدهد؛ به گونهاي که از جمله خصائل پسر انسان يا مسيحا را نقش او در داوري جهاني نام بردهاند که گاه منزلتي شبيه منزلت خدا به او ميدهد.
نهايتاً در مزمور، قضاوت شايسته او را به خوبي بيان ميکند که:
قومها را به انصاف داوري خواهد نمود، آسمان شاد و زمين مسرور ميگردد، دريا و پري آن غرش نمايند، صحرا وهر چه در آن است به وجد آيد، آنگاه تمام درختان جنگل ترنم خواهند نمود به حضور خداوند؛ زيرا که ميآيد؛ زيرا که براي داوري جهان ميآيد، آسمانها عدالت او را اعلام ميکنند و جميع قومها جلال او را ميبينند (مزمور.96,97).
و بدين گونه او به قضاوت در جهان ميپردازد. در هر حال، زماني که از جامعهي آرماني سخن به ميان آيد، اين نکته در نظر مردم جلوه ميكند که خواستهها و نيازها چگونه مرتفع ميشود؟ بايد گفت اين سوال در نظر مردمي که از دور به اين جامعه مينگرند، مطرح ميشود و گر نه با آنچه که از درجات معنوي و کمال براي مردم آن زمان گفته شد، مسلماً اين مسأله بدين شکل مهم جلوه نميکند.
با اين حال از آنجا که رفع نيازهاي مادي لازمه زندگي بشري است، در حکومت آرماني که چه در دين يهود و چه در شيعه مطرح ميگردد، به مسأله نيازها و خواستههاي مردم هم پرداخته شده و روايات زيادي در چگونگي ادامه جريان زندگي در آن دوران بيان گرديده است.
طبق احاديث شيعه به دليل اينکه درآن زمان هيچ امري بر صاحب الامر پوشيده و مخفي نيست، با تسلط کامل آن حضرت، بر اوضاع، نيازها به راحتي رفع ميشود؛ چون آگاهي از نيازها به راحتي و به صورت مستقيم صورت ميگيرد. بنابر متون کتب مقدس يهود هم موعود بر جهان حکومت رانده، امنيت و صلح و صفا را که لازمه زندگي بشري است، به ارمغان ميآورد. در سخن اشعيا آمده که «قبل از آنکه بخوانند، من جواب خواهم داد» که اين مطلب را ميتوان بر آگاهي از نياز مردم بدون بيان خواسته منطبق کرده و در حقيقت، همان مفهومي را که در شيعه مطرح ميشود، در اينجا هم بيان شده است.
در زمينه سياستگذاري نيز، موعود شيعه نيازها و خواستههاي مردم را مطابق با قرآن و شرع اجرا ميکند. در دين يهود هم اين تصميم گيريها با توجه به قواعد الهي در رأس حکومت اتخاذ ميشود. از آنجا که مسلماً رهبر چنين جامعهاي از خواستههاي مردم آگاهي دارد، تصميمات مستقيماً توسط رهبر الهي و با عنايت خداوند، اتخاذ شده، سپس به اجرا در ميآيد.
يکي ديگر از مهمترين ويژگيهايي که براي هر جامعه آرماني ذکر ميشود، چگونگي قضاوت و اجراي احکام است در آيين تشيع، آنچنان از چگونگي قضاوت و اجراي عدالت مهدي موعود سخن گفته ميشود که بي نظير و بي همتا خوانده شده و شيعيان معتقدند در هيچ دورهاي مشاهده نشده است. در منصب قضا و داوري حتي اعتقاد بر وجود عنايات و امدادهاي غيبي است؛ به گونهاي که هيچ خطا و اشتباهي صورت نگرفته، حتي مردگان نيز آرزوي بهره مندي از اين عدالت و رعايت حقوق را دارند.
در دين يهود نيز اين مسأله بسيار مورد تأکيد قرار گرفته است و در پيشگوييهاي انبيايي چون دانيال و اشعيا، اين موعود با صفاتي چون عدالت و انصاف شناخته شده، قضاوت و عدالت از شاخصههاي آن دوران محسوب ميگردد.
در هر حال بايد گفت از جمله مسائل محوري که مورد اشتراک هر دو دين است پيرامون کارويژه فرآيندي و به خصوص نحوه قضاوت و اجراي عدالت در درون آرمانشهر موعود است که به نظر در هر دو مکتب، بسيار مورد تأکيد قرار گرفته و آن را از مهمترين اقدامات موعود در جامعه آرماني ميدانند.
ب. کارويژههاي سيستمي
يکي ديگر ازکارويژههاي اساسي در جامعه، کارويژههاي سيستمي است که تعيين کننده تغيير يا حفظ نظام هستند. سه کارويژه جامعه پذيري، گزينش کارگزاران و ارتباط گيري را کارويژههاي سيستمي ميخوانيم که در تدوين و اجراي سياستهاي عمومي، دخالت مستقيم ندارند؛ ولي براي نظام سياسي داراي اهميتي بنيادين بوده، در تقويت فرايند سياسي و نفوذ يافتن در ارکان آن، نقش تعيين کننده دارند. جامعه پذيري راهي است براي انتقال انديشهها و باورهاي يک نسل به نسل بعد؛ همان فرايندي که انتقال فرهنگ خوانده ميشود. گزينش کارگزاران سياسي، به انتخاب افراد براي فعاليتهاي سياسي و مناصب حکومتي اشاره دارد و نهايتاً ارتباط گيري که ناظر بر جريان يافتن اطلاعات در دل جامعه و ساختارهاي مختلف تشکيل دهنده نظام سياسي است.
در اينباره ميتوان گفت در آن دوران، اساساً ساختارهاي اجتماعي دگرگون ميشود؛ زيرا در آن زمان به حکم و سنت جديد قيام خواهد شد، بيشتر احکام جاهلي و قوانين باطل نسخ خواهد گرديد و فرمان و روشي نوين جايگزين آنها خواهد شد. خردهاي مردمان به کمال ميرسد و در نتيجه آرمانهاي اصلاحي در وجوه سياسي، اجتماعي و اقتصادي تحقق يافته، پا برجا ميماند. اين انقلاب فرهنگي، چنان عميق و فراگيراست که همه مردم، علم و حکمت را ميآموزند.
جامعه پذيري
بر اساس روايات، آن حضرت همه اجتماع بشري را اصلاح ميکند و جامعهاي اسلامي به معناي واقعي ايجاد مينمايد. از وسايل تربيتي به طور کامل بهره ميگيرد و از اين طريق، تعليمات مربوط به تربيت درست و الهي گونه را صادر ميكند. از آنجا که مردم به کمال ميرسند، در جامعه پذيري نيز همان الگو، راهگشاي افراد است. البته اين امر به سبب گسترش علم و فرهنگ است؛ چنانکه از امام باقر عليه السلام روايت شده است:
هرگاه قائم ما خروج کند، دست خود را بر سر بندگان ميگذارد؛ پس به سبب آن عقلهاي ايشان را جمع ميكند و خردهايشان كامل ميشود.
پس عقول مردم، کامل شده و فرهنگ متعالي در جامعه رواج مييابد؛ چرا که هر فرد در درون خودش به کمالات رسيده، از صفات رذيله پاک ميشود و کسي هم محتاج ديگري نيست. با اين حساب، جامعه پذيري مردم و ارتقاي فرهنگ و علم آنها در جامعه آخرالزمان از درون هر انسان آغاز ميشود و با عنايتهاي امام زمان عليه السلام تکميل ميگردد.
درحکومت آرماني يهود هم رشد و تعالي مردم، مورد توجه قرار ميگيرد. در آن زمان، زمينه مطلوب براي کسب کمال اخلاقي و عقلاني فراهم ميشود که اين امر، لازمه تشکيل حکومت آرماني از نظر يهود است. ابن ميمون فيلسوف و دانشمند يهودي، معتقد است آنچه که عصر مسيحا را ممتاز ميكند، دانش الهي و دين است، نه مواهب و معجزات طبيعي، به گونهاي که بزرگترين نعمت آن روزگار در نظر او اين است که انسان خواهد توانست فارغ از موانع جنگ و ستيز، تمام وقت خود را وقف مطالعه حکمت و عمل به شريعت الهي کند. او علم، حکمت و حقيقت را از ويژگيهاي آن دوران شکوهمند دانسته و معتقد است که خود مسيحا، از سليمان حکيم تر و تقريباً به عظمت موسي خواهد بود. او کلمه خدا را به همه خواهد آموخت و تمام امتها به او گوش فرا خواهند داد. در اشعيا آمده است:
جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد؛ مثل آبهايي که دريا را ميپوشاند (اشعياء9: 11).
با اين اوصاف ميتوان گفت در آن زمان، چنان تحول عظيم علمي و فرهنگياي به وجود ميآيد که همه مردمان به خداي يگانه ايمان خواهند آورد، درهاي رشتههاي گوناگون علم و دانش به روي انسانها گشوده خواهد شد و سطح معلومات بشري بالا خواهد رفت.
در بخشهاي گوناگون از کتاب مقدس نيز بر اتحاد و يکي شدن قومها و مردم همه جهان تاکيد شده است؛ اما در بعضي روايات کتب مقدس نيز صهيون يا اورشليم، تنها منبع الهام ديني معرفي شده است. در جايي آمده است:
بياييد تا به کوه خداوند و خانه خداي يعقوب برآييم، تا طريقتهاي خويش را به ما تعليم دهد و به راههاي وي سلوک نماييم؛ زيرا که شريعت از صهيون، و کلام خداوند از اورشليم صادر خواهد شد (کرينستون، 1377: ص26).
بنابراين بايد گفت تمام علوم و دانشهاي الهي در آن زمان، مورد توجه قرار گرفته، مردم به دنبال کمال هستند. در چنين شرايطي مردم به يکرنگي رسيده، جامعه آرماني شکل ميگيرد.
گزينش کارگزاران
کارگزاران براي هدايت جامعه نقش مهمي ايفا ميکنند و در اين ميان، افرادي که در آرمانشهر، اين نقش را به عهده ميگيرند بايد از شرايط ويژهاي برخوردار باشند. ياران حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بزرگواراني هستند که بسان آنان در تاريخ بشر، کم پيدا شده است. در عين حال اين نيروها از مليتهاي گوناگون تشکيل شدهاند و به هنگام قيام با شيوه خاصي فراخواني ميشوند. اين افراد که از پيش براي فرماندهي تعيين شده اند، هدايت لشکريان و عمليات جنگي را به عهده ميگيرند.
در روايات نيز ترکيب دولت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از پيامبران، جانشينان آنان، تقواپيشگان، صالحان روزگار، امتهاي پيشين و از سران و بزرگان اصحاب پيامبران معرفي شده است که ميتوان در اين ميان نام بعضي از آنان و مسؤوليتشان را به نقل از روايات فهميد؛ همچون حضرت عيسي عليه السلام که در روايات از ايشان با واژههاي گوناگون مانند وزير، جانشين، فرمانده و مسؤول در حکومت ياد شده است. در روايتي نقل شده است که حضرت عيسي عليه السلام به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ميفرمايد:
همانا من به عنوان وزير فرستاده شده ام، نه امير و فرمانروا (مجلسي، 1380ق: ج13، ص1122).
در اين ميان از افراد ديگري نيز ياد ميشود، چنانكه امام صادق عليه السلام ميفرمايد:
هنگامي که قائم قيام ميکند، 25 تن از قوم موسي عليه السلام، آنان که به حق قضاوت کرده و با عدالت رفتار ميکنند، هفت نفر از اصحاب کهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابودجانه انصاري و مالک اشتر را از پشت کعبه بيرون ميآورد (رجالي تهراني، 1379: ص217).
علاوه بر اين، امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ياوراني دارد که او را در جهاد و جنگ بر ضد دشمنان ياري ميکنند. در کتاب کمال الدين به نقل از امام ششم عليه السلام آمده است:
در همين مسجد شما يعني در مکه به زودي 313 مرد ميآيند که اهل مکه به خوبي ميدانند آنها را پدران و نياکان آنان نزاييدهاند. بر دست آنان شمشيرهايي باشد و بر هر شمشيري کلمهاي نوشته باشد که از آن، هزار کلمه گشوده گردد. پس خداي تبارک و تعالي بادي فرستد تا در هر وادي جار کشد که: «اين است مهدي به روش داوود و سليمان قضاوت کند و گواه بر حکم خود نطلبد» (ابن بابويه، 1380: ج2، ص387).
در ميان احاديث از اين 313 نفر به تکرار ياد ميشود که همراه و ياور امام عصر هستند. اميرالمومنين عليه السلام در وصف آنان فرموده است:
خداوند، دلهاي آنها را انس و الفت بخشد. آنها از رفتن کسي وحشت نکرده، از آمدن کسي ابراز مسرت نمينمايند. تعداد آنها به شمارهي اصحاب بدر 313 نفر است که در ميان گذشتگان آنها نظير نداشته، درآينده نيز نظير نخواهند داشت. شماره آنها به تعداد اصحاب طالوت 313 است که از آب رودخانه گذشتند (سليمان، 1376: ص410)
کارگزاران حکومت را جزء اين 313 نفر ميدانند که از اين گروهها با نامهاي نجباء، رفقا، نقبا، عصائب، اوتاد، رجال الهي، اعوان و قواد، فقها، خزان، اهل قضاوت و…ياد شده است. البته بايد توجه داشت که در آغاز ظهور، ياران امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف313 نفرند و بعد از آن به طور سريع بر ياران آن حضرت افزوده خواهد شد؛ به طوري که در همان آغاز به ده هزار نفر ميرسد. بر اين اساس، ياران خاص آن حضرت 313 تن بيش نيستند که در واقع فرماندهان لشکري و کشوري دولت کريمه مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف ميباشند و آن حضرت حرکت اصلاح گرانه خويش را با لشکر ده هزار نفري آغاز ميكند.
اين کارگزاران داراي ويژگيهاي خاص خود هستند. امام خميني; فرموده است:
از کارگزاران امام زمان ظلمي صادر نميشود؛ چون افراد صالحي هستند. در صورت ظلم، ظالم تحت پيگرد قرار ميگيرد و مجازات ميشود. جرم و گناه در حکومت ايشان به حداقل ميرسد (خميني، 1381: ص18)
پس در واقع، مسأله ناشايستگي و بي عدالتي در مورد کارگزاران حکومت مهدوي ناممکن ميشود؛ زيرا در گام نخست، کارگزاران اين آرمانشهر، انسانهاي ساخته شده و تربيت يافتهاي هستند که ترس خدا و پايبندي به تعهد و تکليف، با خون آنان عجين شده و ايمان به خدا، روحشان را در خود گداخته و از نو ساخته است. آنان در سير باطني و روحي که خود، از قيد اميال، شهوات و گرايشها نفساني آزاد شده و به ملکه عدالت راستين دست يافتهاند.
کساني که قرار است جامعه آرماني يهود را به رهبري ماشيح اداره کنند نيز برگزيدگان خدا هستند. در اشعيا آمده است:
و قوم تو همگي عادل و نيکوکار خواهند بود و براي هميشه زمين را به ميراث خواهند برد (اشعياء21: 60).
در مزمور هم اينگونه آمده است:
اما منتظران خداوند، وارث زمين خواهند بود؛ اما حليمان، وارث زمين خواهند شد و از فراواني سلامتي متلذذ خواهند شد (مزمور29: 37).
بنابراين ميتوان فهميد کساني که در حکومت ماشيح خدمت ميکنند، افرادي هستند که خدا آنها را براي اين مقام برگزيده است. آنان از زشتي و دورويي برکنار بوده، به دنبال خدمت به ماشيح و جامعه آرماني هستند، در مکاشفه عزرا آمده است:
عبد من مسيحا ظاهر خواهد شد، همراه با آناني که در ايشان، نفس انساني است (دوم عزرا7: 28).
با اين توضيح، او همراهاني دارد که لزوماً معادل جامعه آسماني نيست و ممکن است برخي افراد سعادتمند زميني او را همراهي کنند؛ افرادي که به علت تقدسشان و اعمالشان در دنيا برگزيده شده افتخار همراهي با منجي يهود را براي کمک به او در هدايت جامعه دارند. البته بسياري از آنچه که خدا براي جامعه آرماني انجام ميدهد، به دليل وجود همين کارگزاران و برگزيدگان است و خود اين افراد، زمينه ساز ظهور هستند:
«و من آسمان را دگرگون ميسازم و آن را برکت و نور خواهم داد، و من زمين را دگرگون خواهم ساخت وآن را برکت خواهم داد، و من برگزيدگانم را بر روي آن سکنا خواهم داد؛ اما گناهکاران و شروران، بر روي آن قدم نخواهند گذاشت» (دوم بارک1: 30)
با اين حساب، کارگزاران در حکومت ماشيح کساني هستند که از طرف خدا برگزيده شدهاند و مسلماً چنين افرادي جز تلاش براي سعادت جامعه آرماني، هدف ديگري را دنبال نخواهند کرد.
ارتباطات
ارتباطات نيز در آن دوران به اوج خود ميرسد. مسافتهاي طولاني در مدت اندکي طي ميشود و دريا زير پاي مردمان درنورديده ميشود. برخي روايات نيز به سوار شدن بر ابرها اشاره دارد. حتي گاهي سخن از مسافرت بدون وسيلههاي ظاهري چون سفرهاي سليمان است.
از نظر ارتباطات صوتي و تصويري جهاني نيز آن دوران ويژگيهاي خاصي دارد. درروايتي به برقراري ارتباطات بدون نياز به وسايل خارجي اشاره دارد:
هنگامي که قائم ما قيام کند، خداوند به گوشها و چشمهاي شيعيان ما نيرويي عطا ميکند که ميان آنان و قائم پيک نخواهد بود که ارتباط برقرار کند. پس آن حضرت هرجا باشد با ايشان سخن ميگويد و آنان سخن حضرتش را ميشنوند و او را ميبينند؛ در حالي که حضرتش در مکان خود ميباشد (مجلسي، 1403: ج52، ص336)
و بدين لحاظ در آن دوره، يک سامانة نيرومند و مجهز براي انتقال تصويرها به وجود ميآيد؛ چنانکه نه موانع مرتفع و نه گوديهاي زمين، مانع از رؤيت موجودات نخواهد بود.
سهولت رفت وآمد و جابه جايي، از ديگر مواردي است که در احاديث به آن اشاره شده است. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم درباره چگونگي حمل و نقل درآن زمان ميفرمايد:
پس از شما قومي خواهد آمد که زمين زير پايشان طي و پيموده ميشود و درهاي جهان به رويشان باز ميگردد…. زمين در کمتر از يک چشم به هم زدن پيموده ميشود، به گونهاي که اگر کسي از آنان بخواهد، شرق و غرب را در ساعتي بپيمايد، اين کار را انجام ميدهد (طبسي، 1380: ص185).
اين روايات، همگي بيانگر ارتباطات سهل و آسان، در جامعه مهدوي و در ساختارهاي نظام است و در پي آن، مردم بدون مشکل با کارگزاران و حاکم جامعه، سخن ميگويند.
در جامعه آرماني يهود نيز ارتباطات به بهترين وجه تحقق مييابد. اين امردر مکاشفه عزرا اينگونه توصيف شده است:
آن روز، نه خورشيد خواهد بود و نه ماه و نه ستارگان، نه ابر و نه رعد و نه برق، نه باد و نه هوا، نه تاريکي و نه شامگاهان و نه بامدادان، نه تابستان و نه بهار، نه پاييز و نه زمستان، نه يخبندان و نه سرما، نه تگرگ و نه باران و شبنم، نه ماه و نه شب و نه سپيده دم، نه تابش و نه درخشش و نه روشنايي، مگر تنها جلال و شکوه خداي بلند مرتبه که به وسيله آن، همگان هر آنچه را در پيش رويشان نهاده شود، مشاهده خواهند کرد؛ زيرا آن روز مانند هفته، سالها خواهد بود (کرينستون، 1377: ص57).
بنابراين در آن زمان مردم به راحتي ميتوانند با يکديگر ارتباط برقرار كنند. در آن زمان، چشمان بينندگان، تار نخواهد شد و گوشهاي شنوندگان، شنوا است، و دل شنوندگان، معرفت را خواهد فهميد. طبق آنچه در اشعيا آمده است، حتي کساني که نميبينند و نمي شنوند، در آن زمان، بينا و شنوا خواهند شد. با اين حساب ديگر براي ارتباط بين حکومت و مردم، مشکلي وجود ندارد. علاوه بر افزايش بينايي و شنوايي تمام افراد، رفت و آمد نيز به راحتي صورت ميگيرد:
اما آناني که منتظر خداوند ميباشند، قوت تازه خواهند يافت و مثل عقاب پرواز خواهند کرد، خواهند دويد و خسته نخواهند شد (اشعياءنبي31: 4).
با وجود اين قدرت، ديگر مشکلي در روابط اجتماعي و مسائل ناشي از آن وجود نخواهد داشت و روابط ميان افراد، گروهها، حکومت کنندگان و عموم مردم به راحتي صورت ميگيرد. مسلما در اين شرايط به کسي ظلم نميشود و در حق کسي اشتباه صورت نميگيرد؛ زيرا رهبر جامعه علاوه بر اينکه از مشکلات جامعه آگاه است، جلوي رواج ظلم و ستم را هم ميگيرد.
در نهايت بايد گفت که در آرمانشهر يهود و شيعه، اصلاح و تربيت مردم از جمله اصول اساسي در برنامه ريزي اين حکومت آرماني است؛ چرا که بنا بر آنچه که گفته شده است، مردم در آن دوره به سطحي از عقل و آگاهي ميرسند که باعث افزايش ميزان درک آنها ميشود و عقول آنها به کمال ميرسد؛ به گونهاي که همه به پرستش خداي يگانه روي آورده، فقط او را ميخوانند.
دربارة ديگر مسائل هم به سبب تربيت الهياي که بر جامعه حاکم ميشود، مردم از کژيها و نادرستيها حفظ گرديده، ضمن گسترش علم و حقيقت و فهم عميق، به کمال اخلاقي و عقلاني دست مييابند.
البته تفاوتي که در اين قسمت به نظر ميرسد، اين است که در مذهب تشيع، اين نوع کمال و تعاليم اخلاقي، صرفاً به فرد يا مردم يک منطقه اختصاص ندارد و امري فراگير است؛ در حالي که در بعضي سخنان نقل شده در کتب يهود، مکان اين تعليم و تربيت بشري و تنها منبع الهي، اورشليم معرفي شده است و هرچند براي تمام مردم جهان نيز اين تعليم صادر ميشود، مکان اصلي اين علوم و احکام از ميان يهوديان و توسط آنهاست و از اورشليم به عنوان محل صدور قوانين الهي ياد شده است.
از سوي ديگر، يکي از بديهياتي که در هر دو مکتب بر آن تاکيد شده وجود افرادي از پاکان و برگزيدگان براي اداره حکومت است. کساني که قابل اعتماد بوده، با لطف و عنايت الهي، لياقت خدمت در کنار موعود برگزيده را داشتهاند و بدين وسيله او را در امر بزرگ نجات جهان از ظلم و فساد و هدايت آن به سعادت همراهي ميکنند؛ چرا که آنها برگزيدگاني هستند که تا پيش از ايجاد حکومت آرماني اين شايستگي را از خود نشان دادهاند و مورد لطف و عنايت الهي قرار گرفتهاند. آنها کساني هستند که مورد تأييد خدا قرا گرفتهاند و اين از هر نوع تأييدي برتر است.
دربارة ارتباطات نيز بايد گفت: در اين آرمانشهرها سخن از وسايل ارتباط جمعي پيشرفته است که باعث سهولت رفت و آمد و ارتباط ميشود؛ چنانکه در روايات شيعه از بهره گيري از ابزاري همچون ابر و در کتب يهود هم از پرواز همچون عقاب سخن گفته شده که ظاهراً همه اينها مثالهايي براي فهم بهتر پيشرفت ارتباطات در آن زمان است. علاوه بر اين به تکرار، سخن از نوعي ارتباط ديداري و شنيداري بين امام يا موعود با مردم يا بين مردم با يکديگر است که به نظر، نوعي معرفت و بصيرت است که به سبب دستيابي به کمالات روحي و معنوي براي آنها حاصل ميشود. در واقع، سخن از نوعي بصيرت و شهود در دل مردم آن زمان است که علاوه بر اينکه همراهي و همدلي مردم را بيشت
:: موضوعات مرتبط:
يامهدي بيا ,
,
:: برچسبها:
بررسي تشابهات کار ويژههاي حکومت موعود در انديشه شيعه و يهود ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1